شوق دیدار

شوق دیدار

شکست بغض زمین در سکوت کرمانشاه
تو آمدی و نجاتی به اهل خانه شدی

نشست بر گل غم ، کشتی گذرگه عمر
تو آمدی و چو صبحی بر این کرانه شدی

رَمید غنچه ی عاشق ، چو دید غرّش خاک
تو آمدی و سحابی بر این جوانه شدی

زمان ، قرار ِمرا با نهیبِ خاک برید
تو آمدی و قراری بر این زمانه شدی

میان سنگ و کلوخ از درون کشیدم آه
تو آمدی و امیدی در این میانه شدی

نه اشتیاق حضور و نه میل ماندن بود
تو آمدی و به ماندن مرا بهانه شدی

مرا نشانه ای از عطر حیدری دادند
تو آمدی و دلیلی بر این نشانه شدی

فدای مقدم تو ای نگار خوش خط و خال 
تو آمدی و طریقی بر این روانه شدی

مرا توان سرودن نمانده بود ولی
تو آمدی و شروعی بر این ترانه شدی

نویسنده مطلب: میثم ناعمی (مبتهل)

میثم ناعمی (مبتهل)
متولد مهرماه سال 1363 در شهر تبریز - فارغ التحصیل رشته ی طراحی صنعتی از دانشگاه جامع علمی کاربردی ماشین سازی تبریز - حافظ و قاری قرآن کریم و مبتهل و منشد اناشید دینی - مدرس قرآن کریم - شاعر اهل بیت - مسئول فنی گروه بین المللی تواشیح و مدیحه سرایی طارق تبریز - در آرزوی شهادت...

پاسخ دهید

1 نظر

سیدامین بهکار  ۱۳۹۶/۱۲/۰۶ - ۱۶:۴۸:۰۶

offf..in batar bud