ای ناخدای کشتی دلها نگاه تو
وی سرپناه جمله تن و جان پناه تو
ای پادشاه لشگر عشاق روزگار
عشق است رمز فتح و ظفر در سپاه تو
ای نام اعظمت سند خلقت خدا
مأوای شیعیان جهان بارگاه تو
رسم است سائلان ز شهان مسألت کنند
اینجا شهان کنند ز عبد سیاه تو
اینجاست ارض کرب و بلا وعده گاه عشق
اینجاست مرز ما و خدا ، قتلگاه تو
آن دم که روی خاک بلا ناله میزدی
آب فُرات شد خجل از سوز آه تو
ای تکیه گاه ارض و سماء نیست باورم
یک نیزه ی شکسته شده تکیه گاه تو
ما راست قامتان زمین و زمانه ایم
چون شافع است روز جزا یک گواه تو