یا رب تو مگیر دین و ایمانم را
سر چشمه ی نور و حب قرآنم را
گر هست مرا دین تو چون جان شیرین
من می دهم از برای دین جانم را
گر ملک دهی ز دولت قرآن است
دانم ز تو جمله ملک و ایوانم را
ای حال ، خوش از نگاه مهر انگیزت
تبدیل کن این حال پریشانم را
چون کور به جا مانده به ظلمت ای نور
روشن بنما تو سوی چشمانم را
من مست می عشق توام یا قیوم
پر کن قدحی ، بگیر دستانم را
هرگز نرود لطف تو از یادم چون
بستند به عشقت همه پیمانم را
گر یاد تو را دمی فراموش کنم
گیرد همه درد و غم گریبانم را
یا رب نظری به حال افگارم کن
با فضل خودت بسنج میزانم را